این عدل کجاست... نمیبینمش نه در جنسیت نه در طبقات... نمیگم نیست چون گفتند هست و اصلا از اصول دین ماست... میگم من نمی بینمش... کجاست... واقعا کجاست... + نوشته شده در سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ساعت 2:37 توسط آهو | , ...ادامه مطلب
سایت مجله رو دیگه جرئت ندارم چک کنم... هرچه بادا باد... دیگه نمیرم سراغش... ی چیزی میشه دیگه صبر میکنم تا ایمیلش بیاد... چشمهام میسوزه... میخوام ی مجموعه شعر از اخوان بخونم... زندگی می گوید باز باید زیست باید زیست باید زیست... + نوشته شده در جمعه نوزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 16:56 توسط آهو | , ...ادامه مطلب
گرسنه ام... افطار کمی نون وپنیر خوردم... داشتم به ه فکر می کردم... آدم که از سنگ نیست... تأسیسات ذهنی م گاهی سقوط میکنه ...مثل پلاسکو تو سه ثانیه... + نوشته شده در جمعه نوزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 2:45 توسط آهو | , ...ادامه مطلب
چقدر حوصله ندارم... سرم سنگین ه... دوست دارم گریه کنم... روزه داری داره بهم فشار میاره... خواب س رو دیدم... میگفت از راهی که اومدی برگرد... اما حرکتم به پیش بود...همه جا خردلی بود انگار طوفان شده بود.. ... + نوشته شده در جمعه نوزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 12:44 توسط آهو | , ...ادامه مطلب
تلویزیون رو روشن کردم ببینم چه خبره... جالب بود همه برنامه های طنز با خندوانه پخش شد من طرفدار غم نیستم اما با کشته شدن ۱۲ هموطن ایرانی انصاف نبود... + نوشته شده در پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 0:27 توسط آهو | , ...ادامه مطلب
احساس کرختی می کنم... حوصله کسی رو ندارم.. حتی کسایی که قبلا واقعا دوست داشتم باهاشون حرف بزنم... این منفعت طلبی و خودخواهی آدم ها ترکیب عجیبی ه همینم باعث می شه که آدم ها رو ابزار ببینند...داستان غمگینی ه وقتی پشت حرف های انسان دوستانه و منطقی قایم هم بشه...وقتی سرمایه بذاری پای ی دوست و بعد حس کنی چقدر اشتباه کردی ، خیلی حس ناخوشایندی ه...حالا یک سال یا ده سال...فرقی نداره... درواقع همین آدم ها م تا ابد قابل تحمل نیستند... این نوع تجارب زننده ست اما بزرگ شدن، هزینه داره... ,45,458 socom,45 years,45 degree angle,45 days from today,4506-t,45 acp,45 45 90 triangle,45 cm to inches,457 plan ...ادامه مطلب
امروز اتفاقاتی برام افتاد که اصلا قصدش رو نداشتم درگیرشون بشم... باورم نمی شه که این بار بر خلاف ناراحتی های همیشگی م و خودخوری های دائمی م خدا من رو تو این مسیر مدیریت کرد...بله، خدا...دست خدا بعد از دو سه سال من رو تو مسیر کارگاه سفال گذاشت تا دست هام دوباره نرمی خاک و گل و آب رو حس کنند... امروز مراسم تجلیل از استاد مهری بود...توی دلم افتاده بود که حتما برم، و رفتم...فکر می کردم مراسم توی سالنی چیزی باشه اما وقتی دیدم چراغ های کارگاه روشن ه و وقتی در رو باز کردم و جلو رفتم و استاد مهری رو که حالا خیلی پیر تر از قبل شده بود رو دیدم ورق برگشت و اصلا یادم رفت برای ,1945 world series,1984,1908 world series,19th amendment,1997 world series,1911,1969 camaro,1996 olympics,1936 olympics,1975 ...ادامه مطلب