در ستایش زنجموره....

متن مرتبط با «46» در سایت در ستایش زنجموره.... نوشته شده است

469

  • انگار با پتک زده باشند به سرم... دستام میلرزه و تپش قلبم شدیدتر شده... تکان دهنده بود برام... اما انگار لازم بود.... لازم بود... لازم بود...لازم بود برای اینکه بخودم بیام... انگار خدایی بود... انگار خدا بالاخره دلش به حالم به درد اومد ... واقعا استنباطم ازین جریان همین ه... تو حال خودم نیستم... انگا, ...ادامه مطلب

  • 468

  • انقدر بدم میاد از این آدمهای گنده دماغ... حال آدم رو بهم میزنند... + نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۶ساعت 15:14&nbsp توسط آهو  |  , ...ادامه مطلب

  • 467

  • تمام بدنم تحلیل رفته... ی دردی تو ناحیه کلیه ها و پهلوهام دارم... فکر کنم بی آبی بهم آسیب رسونده... گذشته از اینها خوشحالم که دیگه از فردا روزه نمی گیرم دیگه توانش رو نداشتم امروز عصر هم با اینکه عملا روزه م ازدست رفته بود اما تا افطار نتونستم چیزی بخورم... بدنم درد می کنه... مخصوصا پاهام... همینطوری بی حال افتادم ی گوشه... + نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۶ساعت 1:51  توسط آهو  |  , ...ادامه مطلب

  • 461

  • ده بار براش توضیح نوشتم آخرش میگه زنگ بزنم تلفنی بگی؟ ... نفهمیدم چطوری افطار خوردم... سرم درد می کنه..., ...ادامه مطلب

  • 460

  • خسته ام... از تو تب دارم... امروز برگشتنی از خدا بخاطر غرغر کردنهام سر روزه داری عذرخواهی کردم. خب به آدم فشار میاد دیگه... مثل الان که واقعا تشنه ام... امام حسین به اونهایی که آب رو بسته بودند گفت  اگر دین ندارید، آزاده باشید... *تمام حجت مسلمانی م به همین جمله امام حسین ه... نمیگه اگر دین ندارید ب, ...ادامه مطلب

  • 446

  • خداروشکر که یک ساعت ، ساعت کاری کمتر شده... واقعا به آدم فشار میاد... امروز با مکافاتی کارهام رو انجام دادم. رسیدم خونه ی دوش گرفتم حالم بهتر شد... زیر دوش داشتم به آدمها فکر می کردم... به این که چقدر روز به روز بیشتر ازشون نومید میشم... دلم گرفت... آخرین جفت جورابم هم پاره شد... انداختمش دور که عصر, ...ادامه مطلب

  • 46

  • کلاس اخیر ، محزونم کرد...نه این که کلاس خوبی نبود نه اتفاقا عالی هم بود اما من حس خوبی ندارم...تو ذهنم مقایسه میاره...من هنوز از بابت تایج نهایی و نقطه ای که هستم ناراحتم...با این که مدت زیادی ازش گذشته... خدایا چرا بهتر رو برام نخواستی... نمی دونم شاید مسیر و هسته ای توی این تقدیرباشه که توی گزینه های بهتر نبود... من هیاهو و بر و بیا و سختگیری و جدیت رو توی تحصیل می خواستم...می خواستم واقعا آکادمیک باشم دنبال وزن نامی ش نبودم... نمی دونم... می دونم فقط که چیننده این مسیر ، چیزی رو دیده که شاید من هرگز نبینم... اما دوست دارم روزی روشن بشم..فکرش آزارم می ده...,469 area code,46,46 and 2,469,460 rowland,46 inch tv,46 cm to inches,46 kg to lbs,4690k,46 lounge ...ادامه مطلب

  • 34

  • با این وضع چطوری می خوام برم دانشگاه این هفته... خدایا به خیر بگذرون... عجالتا از خیر معاینه چشم گذشتم... دراز کشیدم و میخوام جامعه شناسی خودکامگی رو بخونم.کار علی رضا قلی ه ..کار خوبی ه... دلم نسکافه می خواد...اما کی حال داره بره تا آشپزخونه... داستانی شده ها... از خونه همسایه چه بوی غذایی راه افتاد...نوش جونشون ... :),347 area code,34,346 area code,34 weeks pregnant,347,343,340b,34th street,34 celsius to fahrenheit,34 inches to cm ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها