امشب خیلی دلم گرفت ه...
خیلی...
نشستم کنار پنجره و سعی کردم از آسمون چیزهایی بفهمم...
دیشب شب کابوس های مکرر بود برام..
چندبار بیدار شدم و صبح دیدم برق اتاق روشن ه...انگار همه شب به ترس گذشته بود...
تنهام بذار س...
اعصابم تحریک شده...
در ستایش زنجموره.......برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 132