۵۲۸

ساخت وبلاگ

امکانات وب

انزوا و‌میل نامحدود به تنهاییم به معنای ناسازگاری با آدمها نیست...

من از بودن با آدم جماعت روز به روز بیشتر گریز میکنم چون از اعتمادم به ساده دلی و انسانیتشون هرروز کمتر میشه...شاید هم از شانس بدم بود که آدمهایی رو بیشتر شناختم که گرگ بودند برای خودشون...گرگ هایی که توحش بالاخره از لای کلمات و رفتارهاشون سرریز شد...

هرکسی به نحوی...

اومدنی نگهداشتم و کنار جوی خیابون پیاده شدم...حالت تهوع داشتم اما نه از غذا که چیزی جز خرما و‌نون، افطار نخوردم از رفتار برخی آدمها و یادآوری ی چیزهایی، حالم داشت بهم میخورد...

ی فیلمی داشت از کانال یک توی مهمونی پخش میشد که زیرش نوشته بود زیر پای مادر...ی همچین اسمی..ی خانمی بود که ن گفت دیوونه شده...

ظاهر لباس و گریمش من رو یاد ح انداخت اونوقتهایی که با تیغ ابروهاش رو زده بود و موهاش رو زده بود شال میپیچید دور سرش و پیشونی ش رو بانداژ می کرد...اون مانتویی که حتی توی خونه میپوشید و زرد و پاره شده بود...

امشب ازون شبهایی ه که ازخودم بدم میاد...

دوست دارم در خونه رو باز کنم و فرار کنم...

...

+ نوشته شده در  شنبه سوم تیر ۱۳۹۶ساعت 1:11  توسط آهو  | 
در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 159 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1396 ساعت: 23:23