۵۳۹

ساخت وبلاگ

امکانات وب

دویست زدم به حساب ف...با اینکه هزینه های خودم سر به فلک گذاشته و‌گاهی کم میارم...اما نمیشه بی تفاوت بود...نمی تونم

زنگ زد گفت تو ریختی؟ گفتم چه فرقی میکنه...گفت دوست نداشتم کارت رو...گفتم الآن دوست داشتن تو مهم نیست اون زنی که افتاده اونجا درد میکشه مهم ه ...

م.ک اصرار داره که تعطیلات برم پیشش...بهش گفتم نمیتونم بیام گفت بیا حال و هوات عوض میشه...

گفتم نمی تونم...و واقعا نمی تونم...گفت تنها نمون تنهایی اذیتت میکنه...

گفتم نمی تونم...

اعتیاد پیدا کردم به تنهایی به گریز...

گاهی به س فکر می کنم...

اینکه چطور زنی ه...

م.ک میگه گاهی میاد دنبالم میریم پل سفید...

ی هاله غمی با این زن هست...

م.ک میگفت بیماری بدی داشته که حالا بهتر شده...

یادم ه اون ایام م.ک خیلی فسرده بود...باهام درد دل مبکرد میگفت برای دوستم دعا کن....

انگار زندگی ی تار ه...ی تار عنکبوت...واقعا میگم...

+ نوشته شده در  دوشنبه پنجم تیر ۱۳۹۶ساعت 0:56  توسط آهو  | 
در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 143 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 23:01