دست خودم نیست...
توی کتابفروشی غرق قفسه ها بودم که
فروشنده که آقای جوانی بود ،نزدیک اومد و گفت کمکی ازمن برمیاد ...
اولش مکث کردم نمیخواستم کمک بخوام اما بعد برگشتم طرفش و گفتم ی کتابی میخوام کم حجم که حالم رو بهتر کنه...سکوت کرد و نگاهم میکرد...فکر کنم حالت مضحکی پیدا کرده بودم...
گفتم امشب زندگی جنگ و دیگر هیچ رو تمام می کنم و دوست دارم ی کار داستانی کمحجم بخونم که حالم رو روبه راه کنه...
بعد فوری رفت طرف قفسه ادبیات ژاپن و برگشت .کتابی سفید داد دستم وگفت این رو بخونید.حالتون رو خوب می کنه...
خانه خوبرویان خفته، یاسوناری کاواباتا، برگردان رضا دادویی، چ نهم ، نشر سبزان،
برنده جایزه نوبل ادبیات و برگزیده به عنوان بهترین رمان قرن ژاپن...
برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 167