نگاهش بی شباهت به نگاه اون آقا نیست...
همون که خودش رو آقازاده معرفی می کرد...
چرا اما ؟
چرا دائم این حس رو دارم ؟
م.ف عصر پیام داده بود...
حالم رو پرسیده بود و از کتاب زندکی جنگ و دیگر هیچ که در ازای تندیس خیام و کتاب چرا سفر می کنید، که بهم داده بود، همون دفعه آخر براش برده بودم تشکر کرده بود و میگفت از خوندنش لذت برده و نظر خودم رو پرسیده بود...
من هم الان جواب دادم... سعی کردم رسمی تر از همیشه باشم...چاره ای نداشتم...
متقابلا ازش تشکر کردم و نوشتم این کتاب نگاهم رو به زندگی خیلی تغییر داد .
م.ف آدم خیلی با شخصیتی ه...دوست ندارم درگیرم باشه... و از این جهت ناراحتی پیش بیاد...
برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 164