۸۹۵

ساخت وبلاگ

امکانات وب

یک جفت چشم که به چشمهام خیره شدند دائم جلو چشمهام ه...

نگاهش بی شباهت به نگاه اون آقا نیست...

همون که خودش رو آقازاده معرفی می کرد...

چرا اما ؟

چرا دائم این حس رو دارم ؟ 

م.ف عصر پیام داده بود...

حالم رو پرسیده بود و از کتاب زندکی جنگ و دیگر هیچ که در ازای تندیس خیام و کتاب چرا سفر می کنید، که بهم داده بود، همون دفعه آخر براش برده بودم تشکر کرده بود و میگفت از خوندنش لذت برده و نظر خودم رو پرسیده بود...

من هم الان جواب دادم... سعی کردم رسمی تر از همیشه باشم...چاره ای نداشتم...

متقابلا ازش تشکر کردم و نوشتم این کتاب نگاهم رو به زندگی خیلی تغییر داد .

م.ف آدم خیلی با شخصیتی ه...دوست ندارم درگیرم باشه... و از این جهت ناراحتی پیش بیاد...

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 21:47  توسط آهو  | 
در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 164 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 11:20