2169

ساخت وبلاگ

امکانات وب

توی محوطه ی محل کار جدیدم یک درخت کاج خیلی خیلی بزرگ زندگی می‌کنه که با اون شاخه های طنازش واقعا که حرفی برای گفتن نمیذاره...بخصوص صبح های زود و ابری که بال و پرش کمی به مه آغشته میشه متحیرم می کنه...

اسمش رو گذاشتم بلندبالا...نگاه کردن بهش، عدم میل و رغبتم به محیط خشک کار رو ترمیم میکنه و این برام مهم ه...

امروز خانم د برام بابونه آورده بود ، توی یک پاکت...یاد بچگی ها م افتادم وقتی بابا با همین پاکت ها می اومد خونه و من همیشه ذوق داشتم ببینم توش چه شیرینی یا شکلاتی ه...

گفت اگر چشمهام رو با دم کرده ی بابونه بشورم و برگهاش رو خنک کنم و روی چشمهام بذارم بهتر میشند...توصیه هایی هم برای رفع جای التهاب سوختگی  پیشونیم کرد فکر می کردم یک پماد همونی ه که خونه دارم اما فرق داشت...

چقدر بعضی آدم ها مهربونند...

محل کار جدیدم مثل کار سابق خشک و بی روح و پر از پرونده ها و موضوعات جدی ه. کارم سنگین تره...با بی میلی رفتم چون دیگه بعد از این سالها از این نوع کار خسته شدم..‌

به هر حال بدون درآمد ذهن من آروم نمی گیره... شاید اگر بحث اجاره خونه نبود دیگه تن به کار کارمندی نمی دادم اما خب زندگی ماهیت سخاوتمندی نداره.. منو جلوی آدم نمیگذاره و نمی پرسه چی میل دارید...

در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 151 تاريخ : چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت: 15:51