2167

ساخت وبلاگ

امکانات وب

دکتر امروز بعد از معاینه ی عذاب آور چشمهام گفت که وضعشون بهتر شده...

اما دردش هنوز اذیتم می‌کنه بخصوص سمت راستی.

محلولی که تجویز کرده بود رو دوباره از داروخانه گرفتم اما نتونستم شسشتشو بدم . امشب خیلی خسته ام...فقط دستهام رو شستم لباسهام رو درآوردم و اومدم تو جام...

دکتر موقع خداحافظی گفت نگران نباشید چشمهاتون خوب میشند اما ممکن ه ماه پیشونی بمونید و خندید...

اتاقش رو ترک کردم ...

بی ردی از لبخند ...

حوصله ی طنین خنده رو نداشتم...

فقط دوست دارم درد چشمهام بیفته...

انگار از داخل زخم بشند...

دردش  اون طوری ه...

کاش مامان امشب پیشم بود و می تونستم دستش رو بگیرم و بخوابم...

گاهی اوقات بیشتر از همیشه می ترسم.‌‌..

زیاد...

خیلی زیاد...

در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 133 تاريخ : چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت: 15:51