۲۱۷۴

ساخت وبلاگ

امکانات وب

داشتم توی همون کوچه ی قدیمی و باریک و تاریک همیشگی ه کابوس هام می دویدم...از ترس پشت سر...

پیچ در پیچ...

صدای نفسهام رو می شنیدم...صدای پاهام...

از این کابوس بیشتر از کابوس های دیگه م وحشت دارم.

چشمهام درد گرفتند...

دیروز که آروم شده بودند فکر کردم دردش افتاده...

باید ببندمشون...

امیدوارم آسیب کمی پیش اومده باشه برای مردم...

در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 136 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:08