فکری شده بودم که دچار اوهام شدم...
تمام برگ ها و گزارش ها و تحلیل ها و دستورجلسات رو بالا پایین کردم...
بایگانی رو دیدم
کتاب های کتابخونه
و ورق های خاک گرفته ی کشوهای پشتی...
تشخیص مرز بین واقعیت و خیال یا وهم و واقعیت داره کم کم ذهنم رو خسته می کنه...
دوست ندارم باور کنم یک چیزهایی رو...
آزارم نده س...
امشب خیلی خسته ام...
در ستایش زنجموره.......برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 133