دلم ی طوری ه...
از تو تب دارم انگار...
کولر روشن کردم اما لرز کردم...خاموشش کنم، گرمم میشه...
چم ه...
اونقدر داد میزد سرم که از ترس خودم روکشیدم عقب...
دیدم پشتم خورد به ی در بسته سفید...
اون هم اومد جلوتر...با تمام قوا، داد می کشید...
دستش رو برد بالا...از خواب پریدم...
عین چی می لرزیدم...
برچسب : نویسنده : zanjamooreo بازدید : 146