5

ساخت وبلاگ

امکانات وب

خونه، تنهام...

نمی دونم شاید هم تنهایی ه که پر شده توی خونه...

امروز داشتم به مردنم فکر می کردم...

به آدم هایی که فرصت خداحافظی با عزیزانشون رو نداشتن...

پدرم،مادرم،برادرم،خواهرم،رفیقم،عشقم،دوستم،همسایه م،همکارم من دیگه فردا وقت رفتنم ه ، دیگه نمی بینمتون خداحافظ....

نمی دونم خوب ه یا تلخ که آدم این فرصت رو داشته باشه...

اما فکر کن حتی خداحافظی با خودم...کتاب هام...روح پراگ، هرابال، بورخس، حافظ،خیام ، نیما و شاملو و سهراب ...آره این حق من ه...

به مامان گفتم فردا نمیام خونه حاج خانوم و ناراحت شد ...حوصله این مهمونی ها و جمع ها رو ندارم...دوست دارم تنهایی بزنم از خونه بیرون ، برم و برم و فقط برم...

امروز الکس روی ی عکس سفال تگم کرد و نوشت سها یاد اولین مکالمه مون روی عکس سفالهای خودت افتادم با دیدن این عکس، عکس هم یک دست مردانه بود که انگشت سبابه ش به سبک کار سفالگری رفته بود داخل یک کار مدور کوچک گلی خیس روی چرخ تا فرمش بده و ازش ظرف سفالینی بسازه خانومی که گمونم فرانسوی بود،که صاحب عکس و صفحه بود برای من و الکس زیر کامنت الکس، کامنت گذاشت، من نمی دونم موضوع بحث اون موقع شما روی سفال چی بوده ،اما فکر می کنم  که سفالگر از حالت های سکشوال برای خلق و فرم دادنبه گل استفاده می کنه و برای همین هم هست که سفالگری انقدر جذاب ه...

خیلی خیلی حرفش برام عجیب و تازه بود چون از این دریچه نگاهش نکرده بودم  

برگشتم و دوباره به عکس نگاه کردم....متحیر شدم....

نگاه منبه سفال همیشه مقدس و احترام گونه بوده...استاد مهری  هم همینطور...

وقتی حرفش رو خوندم اولش برام عجیب بود اما حالا با لبخند درکش می کنم 

حتی حالت های سکشوال هم می تونند مقدس باشند

مقدس و تکان دهنده...

ممنونم الکس

ممنونم خانم سوادکت از پاریس :)

 

در ستایش زنجموره.......
ما را در سایت در ستایش زنجموره.... دنبال می کنید

برچسب : 538,50 shades darker,50 cent,538 polls,5 below,5,50 shades of grey,5 guys,5 seconds of summer,5 km to miles, نویسنده : zanjamooreo بازدید : 167 تاريخ : پنجشنبه 25 شهريور 1395 ساعت: 14:02